خمیازه‌های همیشه ... Gape forever

خمیازه‌های همیشه ... Gape forever

کلمه‌ها همدم‌های خوبی هستند. اگر یک‌بار به آن‌ها پناه برده باشی و با آن‌ها حرف زده باشی دیگر همیشه با تو می‌مانند و تو را به دنیای خودشان وصل می‌کنند. در نهایت می‌شوی روزنامه‌نگاری که هر روز با کلمات سر و کار دارد و مابین مطلب نوشتن‌ها، ویرایش می‌کند و البته در فکر داستان بلندی است که هنوز آن را ننوشته است...

منوی بلاگ
آخرین خمیازه ها
پر بیننده ترین خمیازه ها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بازخوانی صفحه ای از داستان هایم» ثبت شده است

۱۵:۳۴۲۶
آبان

سی و هفت سالگی باید سن عجیبی باشد. من بارها خواب سی و هفت سالگی‌ام را دیده‌ام.

- چطور بود؟

زنی بودم در یک خانه‌ی بزرگ با گلدان‌هایی که سبز بودند و زیبا. دیوارهای خانه پر از حسی سرشار بودند. جالب این‌جاست بارها سی و هفت سالگی تو را هم در خواب دیده‌ام.

- من؟ از کجا می‌دانستی سی و هفت ساله‌ام؟

دو چیز هیچ‌وقت به آدم دروغ نمی‌گویند؛ خواب و احساس. از روی خواب و احساس می‌توانی حقیقت را پیدا کنی. من در خواب نمی‌دانستم سی و هفت ساله‌ام، «احساس» می‌کردم. خواب می‌دیدم و در خواب احساس می‌کردم سی و هفت ساله‌ای دیاکو. این حقیقت محض است.

- و خودت هم در همین خواب‌ها سی و هفت ساله بودی؟ مثل من؟

در آن خواب‌ها فقط تو را می‌دیدم، تصویری از خودم نداشتم.

- چیزی که به آن می‌گویند عشق؟ که سر تا پا دیگری را می‌بینی و خودت هیچ می‌شوی؟

نه دیاکو. من از چیزی فراتر از یکی‌شدن در عشق حرف می‌زنم. به نظرم این یکی‌شدن ناشی از یگانگی روح است.

 

 

یاسمن رضائیان yaseman rezaeian